صعود قله دماوند- صعودی دلنشین و خاطره انگیز

ساخت وبلاگ

دوشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۱ - 12:34 - زهرا خلیلی -

به نام خــدا

قله ی دماوند با ارتفاع 5610 متر بزرگترین قله خاورمیانه و بزرگترین آتشفشان آسیا و زیباترین قله جهان ، پس از کوه های اورست ، آکانکاگوآ در آرژانتین ، دنالی در آمریکا ، کلیمانجارو در تانزانیا ، وینسون در قطب جنوب ، البروس در روسیه ، مون بلان در آلپ ، دوازدهمین کوه برجسته و مستقل دنیاست.

صعود به قله ی دماوند 17 و 18 شهریور 1401

قرارمان ساعت 6 صبح روز پنجشنبه 17 شهریور 1401 میدان رسالت روبروی مسجد النبی بود بعد از اینکه تمامی افراد حاضر شدند ( 12نفر ) به اسامی : 1- حمید علیزاده سرپرست و مدیر 2- موسی دولتخواه 3- سحر یوسفی 4- شکیبا شاه تختی 5- احمد حجازی 6- ستیلا میرزایی 7- محمود اصلی 8- پیام دوست محمود 9-محسن 10- محمد 11 سعید طیرانی 12- خودم ( زهرا خلیلی )

همگی با 4 دستگاه ماشین به سمت پلور راه افتادیم اول روستای پلور کنار مجسمه ایستادیم نان بربری و پنیر محلی گرفتیم و به سمت پارکینگ روستای رینه رفتیم پارکینگ شلوغ بود بالای پارکینگ جاده خاکی محلی بود برای پارک ماشین .. همانجا ماشین ها را پارک کردیم و صبحانه را خوردیم

دو تا لندرور اجاره کردیم و رفتیم بسمت گوسفند سرا ( هر لندروری 6 نفر ) از قرار نفری 130 هزار تومان

در منطقه گوسفند سرا آخرین جایی هست که میشه با ماشین های جیپ ولندرور ونیسان به آنجا رفت از آن قسمت دیگر تا بارگاه سوم که میشه گفت کمپ دوم هیچ ماشینی نمی تواند عبور کند فقط قاطرها برای حمل بار از آن مسیر عبور می کنند .

بارهای سنگین را برای حمل با قاطر به قاطر چی سپردیم هر کوله ای 400 هزار تومان

با کوله های سبک حاوی یک بادگیر و تنقلات و خوراکی و آب راهی بارگاه سوم شدیم

بارگاه سوم در ارتفاع 4200 متری جبهه جنوبی قله دماوند قرار گرفته و بنایی 420 متری و در سه طبقه است و ظرفیت 100 نفر در حالت عادی را دارد. این اقامتگاه 4 اتاق و 70 تخت دارد و دارای رستوران می باشد و سرویس بهداشتی هم در کنار آن قرار دارد.

البته ما خیال داشتیم در بیرون از بارگاه چادر بزنیم چون از قبل میدانستیم که جا برای رزرو نیست ..

حدود ساعت 10 صبح حرکت ازگوسفند سرا شروع شد تقریبا 5 ساعت طول کشید تا به بارگاه رسیدیم این مسیر را با 2 الی 3 ساعت هم می شود طی کرد اگر سرعت بیشتر باشد . در برنامه قبل که 6 نفر بودیم 2ساعت و نیم طول کشید تا به بارگاه رسیدیم

در طی مسیر از گوسفند سرا تا بارگاه با چند کوهنورد خارجی روبرو شدیم ( بلغاری ، بلژیکی ، انگلیسی ، لهستانی ) یکی از همراهان که مسلط به زبان انگلیسی بود با آنها صحبت می کرد ( سعیدطیرانی)

به محض اینکه به محوطه بارگاه سوم رسیدیم در مکان هایی که مناسب چادر زدن بودن ، چادرها را برپا کردیم و بعد از خوردن غذا ( ماکارونی و سالاد جعفری ، پیاز و لیمو ترش ) تصمیم گرفتیم کمی استراحت کنیم و سپس کوله ها را برای رفتن به قله آماده کنیم ( اصطلاحاً به این کوله ها می گویند کوله قله بعضی ها هم میگویند کوله حمله که این مورد را بعضی از کوهنوردان نفی می کنند )

با این تصمیم همگی خوابیدیم

نیمه شب هم چادریمون بیدار شد دچار احتقاق بینی شده بود قلم احتقاق بینی رو در کوله ش گذاشته بود که در چادر مجاور بود .. برای خودم را که بالای سرم گذاشته بودم بهش دادم بعد از استفاده از آن به راحتی خوابید ..چند لحظه دیگر اون یکی هم چادری آب می خواست و دنبال آب بود که بطری آب را از بالای سرم برداشتم و بهش دادم خوابیدن همان و تا صبح ساعت 4 و نیم بیدار شدن همان

( خوبه که در این مواقع آب و لوازمی که احتمال میدهیم نیمه شب احتیاج پیدا کنیم را بالای سرمان بگذاریم تا به راحتی به آن دسترسی داشته باشیم )

صبح ساعت 4 و نیم بیدار شدیم چون برای آماده کردن کوله بیدار نشده بودیم بنا براین ، خیلی معطل شدیم تا آماده شویم وقتی خواستیم حرکت کنیم ساعت 6 صبح بود یک ساعت دیرتر از زمانی که درنظر داشتیم حرکت کنیم .

( بهتره کوله های قله قبل از خواب آماده باشه که وقتی بیدار شدیم معطل نشویم )

و اما حالِ و احوال من وقتی از خواب بیدار شدم : ماکارونی که روز قبل خورده بودم در معده ام هضم نشده بود و بشدت مرا آزار میداد چند بار حالت تهوع به سراغم آمد ..موقع حرکت حس می کردم نمی توانم ادامه بدهم و بیشتر تصمیم داشتم برگردم به چادر و استراحت کنم تا گروه از قله برگردد .

( تجربه : سعی کنیم شب قبل از صعود به ارتفاعات بالا ، از خوردن غذاهای سخت هضم و چرب و سنگین خودداری کنیم . سوپ بهترین گزینه هست برای اینکه زود هضم است و املاح و مایعات مناسبی دارد )

حدود 50 متری که بالا رفتیم به آقای علیزاده مدیر گروه گفتم که من برمیگردم .

آقای علیزاده خواهش کرد که ادامه دهم و به یکی از همنوردان بسیار قوی و متبحر ( آقای موسی دولتخواه ) سفارش کرد مراقب حال من باشد.

شربتی که آقای علیزاده به من داد کمی حالم را بهتر کرد ( شیره انگور + لیموترش + آب و کمی نمک )

این موضوع را هم خودم و هم آقای علیزاد و آقای دولتخواه متوجه شدیم

کمی بعد مجدد حالم بد شد دوباره آن شربت معجزه گر به دادم رسید..

نسیم خنکی می وزید و ازگرمای هوا کاسته میشد تقریبا نزدیکی آبشار یخی حالم خیلی بهتر شده بود ..

آبشار یخی، آبشاری است در ارتفاع ۵۱۰۰ متری از جبههٔ جنوبی کوه دماوند. دسترسی به این آبشار، نیازمند منحرف‌شدن از مسیر اصلی جبههٔ جنوبی است.

در بهار ۱۴۰۱ بعلت گرم شدن هوا، وزش باد بسیار شدید باعث افتاده شدن این آبشار گردید، حال باید منتظر شکل گیری دوباره این آبشار بود

ارتفاع این آبشار بین ۷ تا ۱۲ متر گفته شده و به جز در زمان‌های کوتاهی از تابستان که برای مدت کوتاهی باریکهٔ آبی از کنار آن جاری می‌شود، در سایر زمان‌ها یخ‌زده است. در فصل تابستان، هر روز بر اثر تابش آفتاب در حدود ظهر و یک ساعت بعد از ظهر، دمای هوا به بالای صفر می‌رسد و به دنبال آن آب بسیار کمی جاری می‌شود و در حدود ۴ بعد از ظهر، دمای هوا به زیر صفر می‌رسد و یخ ذوب شده دوباره منجمد می‌شود و به‌این ترتیب آبشاری یخی پدید می‌آید که همواره یخ زده‌است. در بالای این آبشار گودالی وجود دارد که در تمام طول سال پوشیده از برف است.

این آبشار با قرار داشتن در ارتفاع ۵۱۰۰ متری، از نظر ارتفاع از سطح دریا مرتفع‌ترین آبشار خاورمیانه است

روبروی آبشار یخی که رسیدیم برای صرف صبحانه متوقف شدیم .. آبشار یخی بصورت نصف شده بود نصف بالا یخ زده بود وسطش خالی بود و یخهای پایین آبشار هنوز بود سالهای گذشته سرهم بود و بهم وصل بود

سعی کردم صبحانه نخورم چون معده ام کماکان در تکاپو بود برای بهم ریختن و من با ذهنم درحال مبارزه با آن .. فقط به خوردن یک تکه از سیب بسنده کردم

حرکت ما ادامه داشت نگاهی به صف کردم یک گروه دیگر به ما ملحق شده بود .. گروهی پایین تر به کُردی آواز می خواندند . یک گروه هم که ترک زبان بودند کمی جلوتر از ما حرکت می کرد و با فاصله زمانی بسیار کم به استراحت می پرداختند

باد در بعضی جاها شدت می گرفت .. ابرها از سمت شمال قله به حرکت درآمده بودند ولی روی قله هیچ ابری نبود

اینجا ارتفاع بالای 5000 بود و نفس کشیدن مشکل ، باید گامها بسیار آرام برداشته شود و استراحت نه بصورت نشسته و زمان زیاد ، بلکه بصورت ایستاده و چند لحظه ای باشد ..

نزدیکی های تپه گوگردی یک خانم و آقای جوان ایستاده بودند خانم عینک داشت ولی آقا عینک نداشت چشمانش قرمز شده بود .. از رهگذران می پرسیدند که عینک اضافه دارند یا نه ؟

خب معلومه کسی برای صعود به این ارتفاع هیچوقت بار اضافه با خودحمل نمی کند و سعی می شود حتی الامکان از حجم بار کاسته شود و با کوله بار سبک صعود نماید

اول تپه گوگردی بودم که برف پراکنده ای شروع به بارش کرد شدت باد بیشتر شده بود .کلاه طوفان و عینک طوفان و دستکش های دوپوش را پوشیدم ..

تپه گوگردی در جبهه جنوبی و در نزديكي قله يكي از نقاطی است كه فعاليت های آتشفشانی دماوند نمود پيدا می كند. خاك اين منطقه سراسر از گوگرد پوشيده شده و زرد رنگ است بوی گوگرد در این جا بسیار است . که برای جلوگیری از بوی آن بهتراست یک حبه سیر را آماده داشته باشید و در این مکان با بو کردن سیر ، بوی بد گوگرد خنثی می شود . بو کردن و خوردن لیموترش با کمی نمک هم خیلی مؤثراست

تقریبا در 10 کیلومتری تپه گوگردی یک شی ء ای سیاه که بی حرکت بود نظرمرا جلب کرد به سمت آن رفتم مجسمه ای که باد و طوفان آنرا تکه پاره کرده بود و از آن یک صورت سوراخ شده و نیم تنه ای که یک دوربین به آن آویزان بود و کلاهی که بر سرش بود .باقی مانده بود .. ظاهرا مجسمه ی صیاد شیرازی بوده که چند سال قبل آنرا روی قله بعنوان نماد گذاشته بودند و به این روز افتاده بود ..

قبل تر ها سالهای سال ( 40 سال شاید هم بیشتر ) نماد قله دماوند گوسفندان خشک شده ای بود که بدست یکنفر آتش زده شد. بعد از آن هرکس یک نمادی درست کرد و با خود به قله برد که دوام نداشت

دلیل وجود این گوسفندان در قله کوه دماوند و مرگ آن‌ها به خوبی مشخص نیست، اما شنیده ها حاکی از آن است که این لاشه‌ها مربوط به گله‌ای است که در مه گم شده و در آنجا یخ زده‌اند، اما به دلیل سرما و گاز گوگرد لاشه‌ی آنها طی سالیان از بین نرفته و به نمادهایی از قله دماوند درآمده بودند

ساعت حدود 13 و نیم بود که من روی قله رسیدم .. سعی کردم گوشی خود را بیرون بیاورم و فیلمی از اطراف قله و همنوردانم بگیرم (در لحظه هایی که مشغول فیلم گرفتن بودم انگشتانم بقدری یخ زد که به گوشی موبایل چسبیده بود) بسرعت دستکش ها را به دست کردم .. اما سرما تا مغز استخوان رفته بود ..بارش برف ادامه داشت

زنی که هیپوترمی شده بود توسط همنوردانش به پایین برده شد

هیپوترمی یک عارضه اورژانسی است که طی آن، بدن شخص سریع تر از آنکه بتواند گرما تولید کند آن را از دست می دهد و در نتیجه درجه حرارت بدن افت می کند. دمای طبیعی بدن در حدود 98.6 درجه فارنهایت (37 درجه سانتیگراد) است اما هنگامی که هیپوترمی رخ دهد به کمتر از95 درجه فارنهایت (35 درجه) سانتیگراد می رسد. هنگامی که دمای بدن کاهش می یابد قلب، سیستم عصبی و اندام های دیگر نمی توانند به طور عادی کار کنند. در صورت عدم درمان، هیپوترمی می تواند منجر به نارسایی کامل سیستم قلبی، تنفسی و در نهایت مرگ شود. هیپوترمی اغلب در اثر قرار گرفتن در معرض هوای سرد و یا شنا در آب سرد ایجاد می شود. درمان های اولیه هیپوترمی به صورت روش هایی برای گرم کردن بدن می باشد تا بدن به دمای طبیعی برسد.

علائم

لرزیدن اولین چیزی است که درصورت کاهش دمای بدن احساس می شود زیرا این حالت اولین دفاع اتوماتیک بدن در برابر سرما و تلاش برای گرم شدن می باشد.

علائم و نشانه های این بیماری عبارتند از:

  • لرز و رعشه
  • تکلم نامفهوم و زمزمه ای
  • تنفس آرام و کوتاه
  • نبض ضعیف
  • عدم تعادل و حرکات ناهماهنگ اندام های حرکتی
  • خواب آلودگی و کاهش انرژی
  • از دست دادن حافظه و گیجی
  • پوست به رنگ قرمز روشن (اغلب در نوزادان)

فردی که مبتلا به هیپوترمی می باشد معمولا از وضعیت خود آگاهی ندارد زیرا علائم آن اغلب به تدریج شروع می شود ،همینطور عوارض بیماری از کنترل فرد نسبت به اعمال خود جلوگیری می کند یا حتی میتواند منجر به رفتارهای مخاطره آمیز شود.

ساعت 14 بود که همگی به سمت نوک قله رفتیم سمت راست حفره ای از گازهای گوگرد زبونه می کشید . اصلا نمی شه نزدیکش رفت چون بوی بسیار بسیار نامتبوعی دارد و تنفس را سخت تر میکند این حفره مثل تنور آتش ، نشان میدهد که قله ی دماوند آتشفشان نیمه فعالی هست .

دهانه قله که بهش کاسه هم می گویند و حدود 400 متر هست از یخ و برف پوشیده شده و زمین تقریبا گِرد بزرگی است

روی بلندترین نقطه قله ایستادیم و چند تا عکس گرفتیم . بنری که اینبار با خود برده بود (صعودم را تقدیم کردم به بی خانمان های کشورم ایران ) بدون بنر هم فیلم گرفتم و صعودم را تقدیم کردم به فرزندانم و عروسم و دامادم و همکارانم و گروه کوهنوردی خانه به دوش و همچنین آقای علیزاده و دولتخواه که بخاطر کمک ایشان توانستم این صعود را انجام دهم وگرنه با آن حالی که اول صبح داشتم فکر نمی کردم بتوانم

برف همچنان بصورت پراکنده می بارید .. هوا منفی 25 درجه بود .. باد شدیدتر شده بود .

به سرعت از قله بسمت پایین حرکت کردیم .. اینبار از سمت راست دره بصورت شن اسکی رفتیم پایین

ساعت حدود 19 بود که به بارگاه سوم رسیدیم .. دیروقت بود و ما خسته . تصمیم گرفتیم یک شب دیگر در چادر بخوابیم و صبح روز شنبه 19 شهریور بعد از خوردن صبحانه وسایل را جمع کردیم و بسمت گوسفند سرا حرکت کردیم واز آنجا با یکدستگاه لندرور بسمت پارکینگ رفتیم و نهایتا تهران ...

تصاویر در پست بعدی ....

پی نوشت :

لوازمی که خیلی بجا و ضروریست در صعود به قله ی دماوند همراه داشته باشیم

علاوه بر غذای مناسب مثل کمپوت ها - سوپ های آماده - میوه های خشک شده - بیسکویت - حلوا - کشمش - مویز- بادام و پسته شور ( آب خیارشور در ارتفاع 5000 خیلی عالی بود یکی از همنوردان با خود آورده بود ) البته از نظر پزشکی نمیدانم ضرر دارد یا خیر .. بهتر است با مشورت پزشک باشد

قلم احتقاق بینی ( در داروخانه ها موجود است ) که بسیار کاربردی است و لیموترش و کشک خشک و چند حبه سیر ..

همه جا با من معبود من...
ما را در سایت همه جا با من معبود من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kuchmorghan3 بازدید : 116 تاريخ : شنبه 7 آبان 1401 ساعت: 0:56