همه جا با من معبود من

متن مرتبط با «سبلان» در سایت همه جا با من معبود من نوشته شده است

خاطره ای از سلطان ساوالان ( سبلان )

  • صعود به قله ی مقدس سبلان جمعه ای از یکی از ماههای سال 1399 بود بعد از یک شب مانی درارتفاع 3600 متری پناهگاه حسینیه مقدس اردبیلی واقع در جبهه شرقی سبلان به قصد زیارت قله ی مقدس سبلان سحرگاه براه افتادیم . صف عظیمی با نور چراغ سری ها از پاکوب به بالا میرفتند سروصداها و فریادها در تاریکی شب از ترانه های ترکی گرفته تا فریاد یاشاسین و ماشالا و.......خبر از روزی بسیار شلوغ برای قله بود هوا روشن شد افرادی بودند با لباس های معمولی و خانگی که با تلاش و جدیت و سختی فراوان شیب را می پیمودند و لحظه به لحظه روی تخته سنگی به استراحت میپرداختند . جوانی با یک کوله پشتی و یک باتوم شکسته با رنگ وروی پریده نفس نفس زنان قدم میزد گاهی می خوابید و با چشمانی ملتمسانه به قله نگاه می کرد .. صف زائران ترافیک روی پاکوب ها را ایجاد کرده بود .. ساعت 11 بود که در ابتدای قله ( دروازه ورود به جایگاه زرتشت پیامبر) تقریبا 50 متر بعد از سنگ محراب ، از زیر پرچم ایران رد شدیم و قدم روی قله گذاشتیم . سیل عظیم جمعیت گروهایی که به پایین برمی گشتند و گروهایی که هنوز در راه بودند ، روی قله محشر کبری بود ......... وقتی که جوانی با ورود به قله شروع رجز خوانی برای عشق به قله خواند تعصب و علاقه کوهنوردان ترک زبان به سلطان ساوالان به وضوح دیده میشد . ساعتی بعد که قصد برگشت را داشتیم سرود ای ایران را سر دادیم که شور و ولوله ای به پاشد کوهنوردان دیگر شروع به سوت زدن و دست زدن کردند و ما را تشویق کردند . اما با صدای اعتراض چند نفر سرود را نیمه کاره گذاشتیم . فریاد یاشاسین آذربایجان بلند شد و اعتراض به خواندن سرود ای ایران .. با عذر خواهی از عزیزان ترک و مهربان که ما را در جمعشان پذیرا بودند شکی نیست از اینکه آذری زبان های ای, ...ادامه مطلب

  • گزارش صعود به قله آتش کوه به ارتفاع 3850 متر

  • گزارش صعود به قله آتش کوه به ارتفاع 3850 متر ( جمعه بیست و یکم آبانماه 1395 )   با توجه به اعلام قبلی درخصوص برنامه دوم از سری برنامه های ششماهه دوم سال در ساعت چهار صبح روز جمعه بیست و یکم آبان 95 از محل ضلع جنوبشرقی پارک وِی بسمت روستای افجه یکی از روستاهای توابع لواسان براه افتادیم. (من و آقای سید علیرضا وزیری چیمه ) ساعت چهار و چهل و هشت دقیقه صبح به محل پارک ماشین در روستای افجه رسیدیم . هوا تاریک بود ، ستاره های راه شیری خبر از آسمانی صاف به ما میدادند. کمی صبر کردیم تا بعد از اذان صبح و خواندن نماز حرکت کنیم . دو ماشین دیگر آمدند که در آن هرکدام دو کوهنورد بود آنها رفتند .. سرمای هوای صبحگاهی باعث شد لباس پُلارمان را بپوشیم و کلاهمان را تا پائین گوشها بکشیم . بعد از خواند نماز در ساعت پنج و بیست دقیقه صبح چراغ سری را روشن کرده و حرکت کردیم . در تاریکی از کنار کافه عمو حجت گذشتیم . هوا کم کم روشن می شد و از سرمای آن کاسته می شد . به آخر روستا رسیدیم . نرسیده به دشت هویج در یک دو راهی روبروی کلبه ای با سقف قرمز بسمت چپ مسیر رفتیم . ( سمت راست منتهی به دشت هویج و کسانی که قصد صعود ,گزارش صعود به علم کوه,گزارش صعود به سبلان,گزارش صعود به دماوند ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها